جراحت تنت را دمادم گرفته افق در افق صبح را دم گرفته تو را ریخته خون و ماتم گرفته شفق تا فلق هردو با هم گرفته غم تو گریبان عالم گرفته چنان ماه در اسمان، یااباالفضل تو را اسمانی ترین دلنوشت است قد و قامتت شمه ای از بهشت است علم در علم دست پرچم سرشت است عطش در عطش تشنه خاکست و خشت است عمو جان، نگاه تو اب بهشت است قیامت قدت، جاودان یا اباالفضل زمان در تب و تاب اما اگر بود زمین خون جگر ، اسمان دیده تر بود پران، تیر و تیغ و کمان و سپر بود دل از عشق تو در شرار و اسمان، یااباالفضل منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

شمال خودرو طراحی و دوخت لباس ترامپ Hcvert قیمت طلا و ارز خانم قانون معرفی کالا فروشگاهی کسب درآمد در اینترنت رایگان در خانه